خلاصه قسمت هشتم جومونگ
سایونگ پیش یون تابال میره و جریانو میگه و میگه شما بجای جنگ بهتر برین و خواسته اون اجرا کنید که یون تایال میگه من برای نجات دخترم ده بار برابرش زانو میزنم و بلند میکند تا برن پیش دوچی
یانگ جونگ برای گوموا نامه نوشته تا تعطیل کردن آهنگریها را به گوموا یادآوری کنه گوموا هم میگه گور باباش و نامه را نخونده میگه بسوزیندش .توی این اوضاع هم وزیر بالگونه هم بحث میبره سر موضوع ولیعهدی و در مورد اوضاع و آینده بویو میگه و تسو را هم معرفی میکنه که شاه میگه لازم نیست من خودم به فکرش هستم هنوز زوده