سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 64
کل بازدید : 2171982
کل یادداشتها ها : 596
خبر مایه


 

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت اینشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !
اقای " اینشتین " هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است . فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !
  

دهقان پیر، با ناله می گفت:
ارباب! آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی، نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را«چپ» آفریده است؟!
دخترم همه چیز را دوتا می بیند.!

ارباب پرخاش کرد که:
بدبخت! چهل سال است نان مرا زهر مار می کنی! مگر کور هستی، نمی بینی که چشم دختر من هم «چپ» است؟!

دهقان گفت:چرا ارباب می بینم ...
اما ...
چیزی که هست، دختر شما همه ی این خوشبختی ها را «دوتا» می بیند ... ولی دختر من، این همه بدبختی را ...


  

مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند...
سربازان مانع ورودش می شوند!

خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟

 پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند...

 

ادامه مطلب...

  

یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود. در همین حین، یک روباه او را دید.

روباه: خرگوش داری چیکار می‌کنی؟
خرگوش: دارم پایان نامه می‌نویسم.

روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامت چی هست؟
خرگوش: من در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب می‌نویسم.

روباه: احمقانه است، هر کسی می‌دونه که خرگوش ها، روباه نمی‌خورند.
خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم این رو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا.

 خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شد و بشدت به نوشتن خود ادامه داد. در همین حال، گرگی از آنجا رد می‌شد.

 گرگ: خرگوش این چیه داری می‌نویسی؟
خرگوش: من دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم.

گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟
خرگوش: مساله ای نیست، می خواهی بهت ثابت کنم؟

بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند. خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد.

حال ببینیم در لانه خرگوش چه خبره در لانه خرگوش، در یک گوشه موها و استخوان های روباه و در گوشه ای دیگر موها و استخوان های گرگ ریخته بود. در گوشه دیگر لانه، شیر قوی هیکلی در حال تمیز کردن دهان خود بود.

نتیجه:

هیچ مهم نیست که موضوع پایان نامه شما چه باشد، هیچ مهم نیست که شما اطلاعات بدرد بخوری در مورد پایان نامه‌تان داشته باشید، آن چیزی که مهم است این است که استاد راهنمای شما کیست.


  
خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.
او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری میکنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم.
حدود یک هفته بعد ‎ ویکی، به مسعود گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته، ظرف نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟
مسعود جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد.

او در ایمیل خود نوشت:
مادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده.
‎با عشق ، مسعود

روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود:
پسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بود.
با عشق ، مامان

  

در زمان آغا محمد خان قاجار، شخصى از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبت داشت، نزد صدر اعظم شکایت برد.
صدر اعظم دانست حق با شاکى است گفت: اشکالى ندارد، مى توانى به اصفهان بروى. مرد گفت: اصفهان در اختیار پسر برادر شماست.
گفت : پس به شیراز برو.
او گفت : شیراز هم در اختیار خواهر زاده شماست.
گفت : پس به تبریز برو.
گفت : آنجا هم در دست نوه شماست.
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت فریاد زد: چه مى دانم برو به جهنم.

مرد با خونسردى گفت: متاسفانه آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارد.


  
در تاریخ 1359 شمسی اتفاقی بوقوع پیوست که افکار عمومی مردم مصر را به خود معطوف کرد این اتفاق چنین بود : مرد سی وسه ساله ای به نام عبدلعزیز ملقب به ابوکف که در دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده بود وبه نیروهای مسلح پیوست و در جنگ خونین جبهه کانال سوئز به ستون فقراتش ترکش اصابت کرد واین مجروحیت او منجر به فلج شدن دو پایش گردید ناچار جبهه راترک کرده به شهر خود بازگشت تادر کنار مادر وبرادرانش با پای فلج به زندگی خود ادامه دهد .

 

 ادامه مطلب...

  

دهها هزار دختر سوایزلندی به صورت نیمه عریان در مکانی که تعیین شده گرد هم آمده‌اند تا پادشاه کشورشان از میان آنان یک دختر را به عنوان چهاردهمین همسر خود برای ازدواج انتخاب نماید.

به گزارش سرویس بین الملل “جهان”، گفته می شود تعداد این دختران که هر کدام عصایی کوچک نیز برای رقصیدن در دست دارند به 60هزار نفر می رسد.

قابل ذکر است چنین مراسمی هر سال در سوایزلند برگزار می‌شود به طوریکه سال گذشته حدود 40 هزار دختر جوان در آن مراسم شرکت کردند.

نکته قابل توجه اینست که این مراسم از مراسم فرهنگی و ملی سوایزلند به شمار می رود. برخی منابع محلی پیش بینی کرده اند به رغم اینکه مراسم امسال نیز با شکوه برگزار شده اما “مسواتی سوم” پادشاه سوایزلند امسال کسی را برای همسری انتخاب نکند.

این مراسم در حالی برگزار می شود که به دلیل آتش سوزی مهیبی که در جنگل نزدیک کاخ پادشاهی در منطقه “لودزیدزنی” در 25 کیلومتری “مبابانی” پایتخت این کشور برافروخته شده، دود و گرد و غبار همه جا را فرا گرفته است.

گفته می‌شود مراسم امسال با شکوه‌تر از سال‌های گذشته برگزار می‌شود زیرا علاوه بر اینکه چهلمین سالگرد تولد پادشاه است، چهلمین سالگرد استقلال این کشور از استعمار انگلیس نیز به شمار می رود.

ناگفته نماند پادشاه سوایزلند هر ساله به دلیل هزینه کردن حدود 13 میلیون دلار برای برگزاری این مراسم، مورد انتقاد افراد و گروه‌های داخلی و خارجی قرار می‌گیرد به ویژه اینکه این کشور کوچک از فقیرترین کشورهای جهان به شمار می رود.

سوایزلند حدود یک میلیون نفر جمعیت دارد و دارای بیشترین مبتلایان به بیماری ایدز در جهان است به طوریکه نیمی از زنان 25 تا 29 ساله این کشور به این بیماری مبتلا هستند.

در همین راستا هفته گذشته بیش از هزاران سوایزلندی که به HIV مبتلا هستند در اعتراض به برگزاری این مراسم و نیز اعتراض به سفر هشت تن از همسران پادشاه به همراه فرزندان و خدمتکارانشان به دبی برای خرید لوازم مورد نیاز این جشن، تظاهرات کردند.


  

با توجه به نزدیک شدن زمان مناظره کاندیداها، از آنجا که ممکن است بعضی از کاندیداها (دقیقاً سه نفر آنها) عقلشان به درک الزامات یک مناظره عادلانه و منطقی قد ندهد، ما شرطها و به عبارت بهتر، پیش شرط های مناظره را به استحضار آنها می رسانیم.

اول. هیچ کدام از کاندیداها حق ندارند از سوابق انقلابی گری و جبهه و جنگ خود سوء استفاده نمایند. دلیلی ندارد شهروندی که جبهه نرفته یا در انقلاب سابقه ای نداشته، از حق نداشتن سوابق انقلابی محروم بماند.

ادامه مطلب...

  
اول. میرحسین موسوی مرد روزهای عسرت و تنگدستی است و فکر می‌کند مبلغ 300 میلیارد دلار رقم درشتی است. فلذا، راه و بیراه پاپیچ دیگران می‌شود که بداند این پولهای خُرد صرف چه اموراتی شده است. ما به کسی رأی می‌دهیم که طبع بلندی داشته باشد و سر این مسائل بی اهمیت اعصاب ملت را خراب نکند. فرض کنید این 300 میلیارد را بصورت تراول 50 هزاری بین ملت ستم‌کشیده تقسیم کرده باشند. به نظر شما ملت بزرگ ما با این تاریخ طولانی و فرهنگ کلان 300 میلیارد دلار نمی‌ارزد؟

ادامه مطلب...
  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ